من امشب قصد آن دارم که با سوز
به شبهایم ببخشم جلوه ئ روز
بجویم جرعه ئ جام شما را
چراغانی کنم نام شما را
به یاد بچه های تیپ قائم
دو چشمم چشمه ئ اشک است دائم
خوشا آنانکه همچو شرزه شیرند
بلا نوشان تیپ الغدیرند
چه گردانی همه ماه و ستاره
همه در عشق بازی دستواره
من از دنبال ایشان می دویدم
چو گرد کاروان از راه رسیدم
جرس بر هم زدم آن شب دوباره
خدا بود و من و ماه وستاره
جرس بستم به محمل محمل درد
شبی که ماه با من گریه می کرد
به حق ((یا محمد!یا محمد))
توسل کن بیاید ابن احمد!